آشغال روبی16بهمن94تهران
بازداشت و ضرب و شتم دکتر محمد ملکی
رفتگري دكتر ملگي و حمله به اوبیست متر پارچه ی نارنجی خریدم و از آن هشت "تن پوشِ رفتگری" بیرون کشیدم و با خط خوشِ نستعلیق روی تک تک شان نوشتم: آشغال ها را جارو کنیم! یا نوشتم: آشغال ها زندگی ما را آلوده می کنند. یا نوشتم: ما آشغال ها را دوست نداریم. با این که دیده بودیم مأموران پلیس و مأموران لباس شخصی چشم به راه مایند، با دوستان همراهم تن پوش ها را به تن کردیم و با کیسه های زباله دست بکار شدیم. کمی از زباله های اطراف را در کیسه ام ریختم و مستقیم رفتم سراغ برادران و چهار اتومبیل با نشان و بی نشان شان. دیدم دکتر ملکی را بازداشت کرده و داخل اتومبیل سمندِ بی آرم شان نشانده اند. جلوی چشم همه درِ اتومبیل را باز کردم و به دکتر گفتم: بیایید بیرون ما کلی کار داریم با آشغال ها. دکتر با کمی تردید بیرون آمد. اما به دستور سرتیمِ لاغر و چرمی پوش و با یورش مأموران به داخل همان اتومبیل تپانده شدم. عکاس جوانی مرتب از این صحنه عکس می گرفت. حالا نوبت دکتر بود که با هجوم مأموران به داخل اتومبیل تپانده شود. چنان وحشیانه پیرمرد را به داخل فشردند که کله ی دکتر به تیزی قابِ در خورد و فغانِ وی را برکشید
***
@MahtabNori
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر