کودکان حق حیات دارند، هم در سوریه هم در ایران
هر کودکی در هر نقطه این کره خاکی
که باشد کودک است و حق حیات دارد و فرقی نمیکند حق حیات کودکان را چه کسانی و
چگونه سلب میکنند. کودکانی که با بمبهای آمریکاییها و ناتو در افغانستان و عراق
به بهانه مبارزه با تروریسم جان میدهند به همان اندازه کودکانی که در فلسطین توسط
گلوله سربازان اسرائیلی جان میدهند حق حیات دارند، همانند کودکانی که به خاطر
انفجار انتحاری یک تروریست بنیادگرا جانشان گرفته میشود.
گرفتن
جان کودکان و سلب حق حیات یا ایجاد زمینهای برای به خطر افتادن جان کودکان
درهرصورت محکوم است چه آن کودک پناهجوی سوری باشد که دریا جانش را میگیرد و جسدش
را پس میزند چه آن کودک مهاجر افغان که ایران را به خاطر تبعیض ترک میکند تا در
مسیر ترکیه تا اروپا طعمه قاچاقچیان اعضای بدن باشد. کودکی که کودکی نمیکند و
جانش را از دست میدهد فرقی نمیکند در کجا باشد در آمریکای لاتین یا در همین
حاشیه تهران.چه فرقی میکند جان کودکان کاری که در کنار خیابانهای اصلی
تهران جان میدهند باجان کودکانی که قربانی حملات وحشیانه تروریستهای داعش میشوند
باجان آن کودکانی که توسط ارتش نئوتزار پوتین به بهانه مبارزه با داعش گرفته میشود
با جان دخترکانی که قربانی سیاستهای ضد انسانی بوکوحرام میشوند و جان کودکانی که
در کوبانی در آتش جنگ جان میدهند. با جان کودکانی در دوپلورە و توت سورخان و
سردوش و… قربانی مین می شوند مین های مهار نشده از زمان جنگ ایران و عراق. به
راستی این جان ها با جان هاوری قادرشوان، کودک اشنویه ای که با طناب دار، صحنه
اعدام را برای پایان دادن به زندگی اش بازسازی می کند، چه فرقی دارد؟جان دادن لحظه
ای و آنی هم با جان دادن تدریجی فرق نمی کند مثل جان دادن پنهان و آشکار. چه فرقی
میکند جان دادن لحظهای یک کودک در اثر اصابت یک بمب با جان دادن یک کودک پناهنده
که لحظه ای دریا به کامش می کشد با جان دادن کودکی که زیر آوار کیسههای بزرگ
زباله بهتدریج جانش گرفته میشود با جان نازنین کودکی که به ناگزیر بخاطر بالا
بودن هزینه درمان از دست می رود؟
اما گویی جان برخی کودکان و شرایط آنها برای رسانه ها، سیاستمداران و صاحبان قدرت فرق دارد. گویی اگر لازم باشد میشود جان دادن برخی کودکان را سوژه تبلیغاتی نمود و برای تهییج عواطف انسانی از آنها برای مقاصد سیاسی استفاده نمود برای تصویب بودجه نظامی و جنگی و گسترش پیمان های نظامی منطقه ای و جهانی؛ و برعکس می شود برخی کودکان را نادیده گرفت و اصلا منکرشان شد.هفته پیش بیلبوردهای بزرگ کلانشهر تهران در تسخیر کمپین حمایت از کودکان سوری بود. بیشک هیچ انسان آگاه و منصفی نمیتواند از کنار فاجعه انسانی در سوریه که محصول دخالتهای قدرتهای جهانی و حامیان منطقهای آنها است بهسادگی عبور نماید. تنها دیدن تصویر آیلان کودک سوری پناهنده، کودکی که دریا جانش را گرفت و جسمش را به نماد تسلط بربریت به جهان متمدن پس داد کافی است تا هر وجدان خفتهای را نسبت به جنایات طرفین درگیر در سوریه از اسد تا تروریست های بنیادگرا و حامیانشان بیدار کند؛ اما صحبت بر سر آن است که چگونه میشود در پایتخت ایران، اینگونه از حقوق کودکان سوری گفت و کمپین حمایتی به راه انداخت اما نسبت به وضعیت کودکان کار و زباله گرد و خیابانی در همین کلانشهرسکوت نمود؟ چگونه می شود بر کودکانی که در زمستان پیش رو ممکن است یخ ببندند چشم بست و آمار کودکان قربانی در محیط کار را به محاق برد؛ و آمار واقعی کودکان بازمانده از تحصیل را مثل آمار اسرار طبقه بندی شده از دسترس همگان خارج نمود.اگرچه در زیر بنرها و تبلیغات میدانی برای کمپین حمایت از کودکان سوری نام هیچ ارگان رسمی نیست اما مالکیت این تابلوها و بیلبوردها در اختیار شهرداری تهران است. جایی که کودکان کار و زباله گرد توسط پیمانکاران این نهاد روزانه استثمار میشوند و نهادهای مرتبط با دولت بر این فاجعه انسانی چشمبستهاند.کسانی که با اعمال برخی سیاستهای اقتصادی منجر به خیابانی شدن کودکان در ایران میگردند چگونه ممکن است بتوانند از موضعی انسانی از کودکان سوری حمایت کنند؟ کسانی که سیاست های آموزشی آنان در راستای افزایش کودکان بازمانده از تحصیل است، کسانی که سمینار و کنفرانس برگزار می کنند تا در سایه الفاظ زیبا چون توسعه و مشارکت مردمی، بی آینده شدن تحصیل کودکان طبقات فرودست را تئوریزه کنند، کسانی که کارِ کودک را تئوریزه می کنند تا کودکِ کار طبیعی جلوه نماید و… چگونه می توانند دم از حقوق کودکان سوری بزنندبا تمام این تناقضات در عملکرد برخی فرادستان در قدرت و نهادهای مرتبط با حقوق کودکان از آموزشوپرورش گرفته تا بهزیستی و از وزارت کار تا شهرداری و … وظیفه تمام افراد و نیروهای مترقی است که با تمام قدرت و توان جنگ در سوریه و خاورمیانه را محکوم نمایند و به عوامل دخیل در جنگ اعتراض کنند و هرگز فراموش نکنند که کودکان حق حیات دارند و دوران کودکی آنان باید مملو از طروات و شادابی و پویایی باشد و هر سیاستی که این حق را از کودکان سلب کند محکوم است چه سیاست های جنگ طلبانه و نظامی باشد که جان کودکان را در لحظه ای می گیرد چه سیاست های اقتصادی ضدانسانی که جان کودکان را ذره ذره می گیرد.
اما گویی جان برخی کودکان و شرایط آنها برای رسانه ها، سیاستمداران و صاحبان قدرت فرق دارد. گویی اگر لازم باشد میشود جان دادن برخی کودکان را سوژه تبلیغاتی نمود و برای تهییج عواطف انسانی از آنها برای مقاصد سیاسی استفاده نمود برای تصویب بودجه نظامی و جنگی و گسترش پیمان های نظامی منطقه ای و جهانی؛ و برعکس می شود برخی کودکان را نادیده گرفت و اصلا منکرشان شد.هفته پیش بیلبوردهای بزرگ کلانشهر تهران در تسخیر کمپین حمایت از کودکان سوری بود. بیشک هیچ انسان آگاه و منصفی نمیتواند از کنار فاجعه انسانی در سوریه که محصول دخالتهای قدرتهای جهانی و حامیان منطقهای آنها است بهسادگی عبور نماید. تنها دیدن تصویر آیلان کودک سوری پناهنده، کودکی که دریا جانش را گرفت و جسمش را به نماد تسلط بربریت به جهان متمدن پس داد کافی است تا هر وجدان خفتهای را نسبت به جنایات طرفین درگیر در سوریه از اسد تا تروریست های بنیادگرا و حامیانشان بیدار کند؛ اما صحبت بر سر آن است که چگونه میشود در پایتخت ایران، اینگونه از حقوق کودکان سوری گفت و کمپین حمایتی به راه انداخت اما نسبت به وضعیت کودکان کار و زباله گرد و خیابانی در همین کلانشهرسکوت نمود؟ چگونه می شود بر کودکانی که در زمستان پیش رو ممکن است یخ ببندند چشم بست و آمار کودکان قربانی در محیط کار را به محاق برد؛ و آمار واقعی کودکان بازمانده از تحصیل را مثل آمار اسرار طبقه بندی شده از دسترس همگان خارج نمود.اگرچه در زیر بنرها و تبلیغات میدانی برای کمپین حمایت از کودکان سوری نام هیچ ارگان رسمی نیست اما مالکیت این تابلوها و بیلبوردها در اختیار شهرداری تهران است. جایی که کودکان کار و زباله گرد توسط پیمانکاران این نهاد روزانه استثمار میشوند و نهادهای مرتبط با دولت بر این فاجعه انسانی چشمبستهاند.کسانی که با اعمال برخی سیاستهای اقتصادی منجر به خیابانی شدن کودکان در ایران میگردند چگونه ممکن است بتوانند از موضعی انسانی از کودکان سوری حمایت کنند؟ کسانی که سیاست های آموزشی آنان در راستای افزایش کودکان بازمانده از تحصیل است، کسانی که سمینار و کنفرانس برگزار می کنند تا در سایه الفاظ زیبا چون توسعه و مشارکت مردمی، بی آینده شدن تحصیل کودکان طبقات فرودست را تئوریزه کنند، کسانی که کارِ کودک را تئوریزه می کنند تا کودکِ کار طبیعی جلوه نماید و… چگونه می توانند دم از حقوق کودکان سوری بزنندبا تمام این تناقضات در عملکرد برخی فرادستان در قدرت و نهادهای مرتبط با حقوق کودکان از آموزشوپرورش گرفته تا بهزیستی و از وزارت کار تا شهرداری و … وظیفه تمام افراد و نیروهای مترقی است که با تمام قدرت و توان جنگ در سوریه و خاورمیانه را محکوم نمایند و به عوامل دخیل در جنگ اعتراض کنند و هرگز فراموش نکنند که کودکان حق حیات دارند و دوران کودکی آنان باید مملو از طروات و شادابی و پویایی باشد و هر سیاستی که این حق را از کودکان سلب کند محکوم است چه سیاست های جنگ طلبانه و نظامی باشد که جان کودکان را در لحظه ای می گیرد چه سیاست های اقتصادی ضدانسانی که جان کودکان را ذره ذره می گیرد.
مدارس کپری: سیاه نمایی یا واقعیت؟؟
مرتضی رئیسی معاون عمرانی وزیر
آموزش و پرورش و رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور در تاریخ 12 تیرماه
1394 در گفتوگو با خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس و در پاسخ به این
پرسش که «گفته میشود همچنان در جنوب کرمان مدارس کپری وجود دارد، آیا قرار نیست
که مدارس کپری برای همیشه در کشور جمعآوری شود؟»، اظهار داشت: به هیچ عنوان مدرسه
کپری در کشور نداریم و آنهایی که اعلام میشود، کلاس درس کپری است.اما همین خبرگزاری، ششم
آبان ماه گزارشی از وجود 10 مدرسه کپری و 19 مدرسه تخریبی در زهکلوت در جنوب استان
کرمان منتشر می کند. در این گزارش آمده است، جازموریان با مرکزیت زهکلوت
دارای 10 مدرسه کپری و 18 مدرسه رو به تخریب است. مدارس این شهر بسیار قدیمی هستند
و از هر مدرسه 6 کلاسه، 4 کلاس آن غیر قابل استفاده است.با گشت و گذار در خبرگزاری ها و
استخراج اطلاعات مربوط به سال تحصیلی جدید و چند سال گذشته، در می یابیم
کمبود فضاهای آموزشی در استان های جنوبی و محروم کشور مانند کرمان،
سیستان و بلوچستان و هرمزگان بسیار برجسته است. علاوه بر بهره گیری از کپر و
یا محیط های نامناسب برای تحصیل همچون آغل حیوانات برای آموزش دانش آموزان، ما با
پدیده های غیر استاندارد و نا ایمنی مانند مدارس کانکسی و مدارس تخریبی در این
استانها مواجهیم.بر طبق آمار ارائه شده، یک سوم مدارس کشور به عنوان نا ایمن
معرفی شده اند که در بهترین حالت نیاز به بازسازی دارند اما در اکثر موارد، صد
درصد نامناسب برای تحصیل دانش آموزان هستند و نیاز به تخریب و جایگزینی مجدد دارند.تحصیل در محیط ایمن و واجد
امکانات آموزشی و تسهیلات گرمایشی و رفاهی، از حقوق اولیه و بدیهی دانش آموزان است
و فراهم کردن سطح قابل قبولی از این امکانات در سراسر نقاط کشور، از اصولی ترین
وظایف مسئولان است.
حال با شروع زمستان و فصل سرما،
تحصیل دانش آموزان مناطق محروم در مدارس غیر استاندارد بیش از پیش نگران کننده است
و مسئولیت دوچندانی را متوجه مسئولانی می کند که ادعا می کنند این روزها در کشور
دیگر پدیده ای به نام مدارس کپری نداریم…..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر